برگ سبز
استاد نایینی
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان برگ سبز و آدرس ostadnaser.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 
به نام خداوند جان و خرد

کز این برتر اندیشه بر نگذرد
 

کعبه مقصود
 
 

       هــر زمان با نفس دون شمـــــشیر می باید زدن    

    دیو سرکش را چودشـــــمن تیر مـــــی باید زدن 


       بر سپاه کـــبر و کیــن پـــیروز می بــاید شــــدن   

   هـرهوی را نعره ای چـون شــــیر می بایــدزدن


       هـرکه را شوق ظفـر باشد به سردراین مصاف    

   در طلب بــــس نـــاله شبــگیــر می بـــــاید زدن


      وآنکه را مــــیل طواف کعـــبه مقــــــصود هست   

    در بیــابانــش قـــــدم با پـــیر مــــی بــــــایــد زدن 


    «ناصرا» ره توشه ای بردار و عــــــــزم راه کن 

    بـس سخن زیــــــن خـانه دلــگیر مـی بـــــاید زدن 


  


خلیل صارمی نایینی «ناصر» 


برچسب‌ها: کعبه مقصود, اثر شاعر و نویسنده معاصر خلیل صارمی نایینی «ناصر», نایینی, استاد ناصر,
[ سه شنبه 30 فروردين 1391 ] [ 1:0 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]

 

 
به نام خداوند مهربان

 
بنده خدا

 بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت :
خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت :
چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت :
اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد که :
اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید فرمان دهم تا فرشتگانم روى اقیانوس آرام را آسفالت کنند ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت :
اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود به من بفهمانى که زنان چرا می گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد که : اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى، دو بانده باشد یا چهار بانده ؟

منبع

http://da3tanekotah.persianblog.ir

خلیل صارمی نایینی  « ناصر »


برچسب‌ها: داستان کوتاه, داستانک, ادب پارسی, لطف خدای, استاد نایینی, شاعر و نویسنده معاصر, خلیل صارمی نایینی,
[ یک شنبه 28 فروردين 1391 ] [ 1:0 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]

 

به نام خدا

اللهم قو علي خدمتك جوارحي

 

قابل تو جه اهالي ورزش 

 

بزودي در اين وبلاگ مطالب متنوعي همراه با تصاوير و كليب از رشته هاي

 كشتي ،باستاني و رزمي قرار خواهد گرفت.


برچسب‌ها: ورزش, كشتي, زورخانه, ورزشهاي رزمي, بنيانگذار ورزشهاي رزمي در شرق اصفهان, پهلوان ناييني, علي ناييني, استاد خليل صارمي ناييني,
[ یک شنبه 27 فروردين 1391 ] [ 11:39 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]

 

 

 
 
هو العزیز
 
***
  گفت پیغمبر به اصحاب کبار 
تن مپــوشانید از بــاد بــهار
آنـچه با برگ درختان میکند
با تـن و جان شما آن میکند
*****
از باد بهار سنبل آمد
بوی خوش سبزه و گل آمد
از رحمت ایزد تبارک
پیــوند شــکوفه ها مـبارک
خلیل صارمی نایینی  «ناصر»

      بهارآمد بهار آمد  خوش  آمد                                  بهاری  دلگشا  و   دلكش آمد

شهریار  

 

 بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید               بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

دكتر ایرج دهقان

گویند بهاری شد وگل آمد و دی رفت                 ما بی تو ندیدیم كه كی آمد و كی رفت

تسلیمی كاشانی

آمد بهار و گل شدو نوروز هم گذشت                 گرد سرت نگشتم و امروز  هم گذشت

عذری تبریزی

آمد بهار و رفت  و  من از كنج آشیان                  وقتی بر آمدم  كه  گلی  در چمن نماند

عاشق اصفهانی  

بهار می‌رسد آیا بــــود كه در چمنی                  نشسته پای گل و یاسمین تو باشی ومن

هلالی جغتایی

بهار رفته بــــــاز   آمــــــــــد  دوباره                   پرستوی  به     غربت    رفته    بر    گرد

مهدی سهیلی 

رسم بد عهدی ایّام  چو دید  ابر  بهار                 گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

حافظ

مرا  هرگه بهار  آید به خاطر یاد یار آید                به  خاطر  یاد  یار  آید مرا هر گه بهار  آید

شهریار

بهار  می‌رسد  آهنگ  باغ كن زان پیش             كه   رفته   باشی   و    بار   دگر  بهار آید

هلالی جغتایی 

خیّاط      ازل     ز     لاله   بر    پیكر  كوه             بر  دوخت   قبای    سرخ   پا  تا سر كوه

رشدی

نوبهار آمد دگر عالم گلستان شد چو تو           ابر گریان گشت چون من باغ خندان شد چو تو

شهیدی قمی 

بهار   مژدة   نو    داد    فكر    باده     كنید           ز عمر خویش در این فصل استفاده كنید 

ملك‌الشعرا بهار

آمد بهار  و   غنچه  گل   خنده  زد به شاخ           آن  غنچة  كه خنده نبیند دل من است

پژمان بختیاری

نوبهار آمد و چون عهد بتان توبه شكست            فصل گل دامن ساقی نتوان داد زدست

شهریار 

آمد  بهار   و   باد   صبا   مشكبار    گشت           نی‌نی بهشت آمد و نامش بهار گشت

سامان شیرازی

هوا   معتدل     بوستان     دلكش   است            هوای دل  دوستان  زان  خوش  است

نظامی 

روز  بهار  است  خیز   تا  به  تماشا  رویم            تكیه  بر  ایّام  نیست  تا دگر   آید بهار

سعدی

نوبهار  آمد و گل سر زده، چون  عارض یار            ای گل تازه،  مبارك  به تو این تازه بهار

رهی معیّری 

گر دل خلق  بود خوش كه بهار آمد  و  گل            نو  هار  منی  ای  لاله  رخ  گل  رخسار

رهی معیّری

بهترین فصل است بین فصلها فصل بهار             بلبلان خوشنوا در نغمه بر هر شاخسار

 
رمضانی ثابت
 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع :سایت لطایف و ظرایف ادبی استاد شربیانی

خلیل صارمی نایینی  «  ناصر  »

 


موضوعات مرتبط: بهار در شعر پارسی، ،
برچسب‌ها: بهار, سرسبزی طبیعت, زندگی دوباره, پیامبر و بهار, ناصر, خلیل صارمی نایینی, استاد نایینی, شاعر و نویسنده معاصر, ,
[ جمعه 26 فروردين 1391 ] [ 1:0 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

إنّا أعطیناك الكوثر ،فصلّ لربّك و أنحر، إنّ شانئك هو الأبتر

 
ایام شهادت زهرای اطهر سلام الله علیها برآقا

 بقیه الله الاعظم و همه رهروان آن حضرت

 تسلیت باد

بیماری فاطمه (علیها السلام) 

سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."

وصیت

 در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند

شهادت

 سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.

فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابی‌بکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.

تغسیل و تدفین

 مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عده‌ای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمی‌کرده‌اند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه می‌نمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت:

"سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیبایی‌ام از فراق حبیبه‌ات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته..."

امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه می‌باشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.   

 

منبع

http://www.roshd.org

خلیل صارمی نایینی «   ناصر  »

 

 


موضوعات مرتبط: فاطمه سلام الله علیها، ،
برچسب‌ها: فاطمه, زهرای اطهر, بانوی بهشت, همسر علی علیه السلام, راضیه, مرضیه, محدثه, حبیبه خدا, استادناصر, شاعرونویسنده معاصر, خلیل صارمی نایینی, ,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 25 فروردين 1391 ] [ 1:0 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]

 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


انّما ولیُکم الله و رَسوله و الّذین آمنوا الّذین یُقیمون الصلوة و


 یُؤتون الزکوة و هُم راکعون (سوره مائده آیه 55) 

 

 

 

 

 


برگ سبز


        در دلــــم نیـــــســـت جــــز ولای عـــــلی              جـــان جمـــــله جهـــــان فدای عــــــلی 

       خــُـــــرّم آنكــس كــه اوفــــــتد یك دم             بـــــر ســــرش ســـــایه هُمــای عـ ــــلی

         آفـــــــــتاب ولایــــــت عــــــــالــــــــم               پـــــــــرتو حُســــن لافـــــــتای عــــــلی

         زادگــــــاهش حــــــریم بــــــیت اللـّـــه               شــــد بــــنا كــــعبه از بـــــرای عـــــلی

         بـــه خـــداونـــد جــــز خـــــدا و رســول               ذرّه ای نـــ ـیســت مـــــــاورای عــــلی

          آسـمان و زمـــین و آنــچه در اوســــــت            زنـــــده از نـــام جـــانـــفزای عـــــلی

        ذوالــــفقارش حـقـــــیقــت قـــــاطــع             ســركشــان مـــانــده در غَــزای عــــلی

          نـصرت دیــــن نــــمی شـــدی مـــــقدور               جــــز به دســــت گــره گـــشای عـــــلی

          خُــــفت در بـــــستر پــــــسر عــــمّـش              مـرحــــبا ! جــــرات و وفــــــای عـــــلی

          در غـــــدیر خُــــــم آن نــــبی امــــــین              گــــــفت از جـــانـــب خـــــــدای عـــــلی

           هــــــر كـــه مــــولای او مــــنم بایــــد             بـعد از ایـــن جـــویـد او رضــــای عــــلی

            گـــــــفت مــــن دانــــم و خــــدا دانـــــد              قــدر و شــــأن و مـــقام و جــای عــــلی

            تـــا اَبــــد راه رســــــتگـاری جُــــست              هـــر كه شــــد یـــار و آشـــــنای عـــــلی

            آنــكه شــــد جـــرعــه نــوش ایـــن درگه             زنـــــده مـــی گــــردد از بـــقای عــــلی

            هـــــر فــــرو بـــسته بــــاز مـی گــــردد             بـا سـر انـــگشت عـــــقل و رای عــــلی

            خــــاك تــــیره به حــــرمت نـــامـــش                مـــی شـــــود زَر زِ كــــیـمیـای عـــــلی

            مـــستمــندان و بــــینـوایــــان بــــــین             بــــــر در خــــــانـــه و ســـرای عـــــلی

            مــــی دهــــد خـــــــاتــــم ســـلـــیمانی              خـــوش بـــه حـــال گــدا گــدای عـــــلی

            نَـه بــــشر را بُــــوَد نـــه جِـنّ و مــلك              جــود بـــــی مِـــــثل و انــــــتهای عــــلی

            كــی فــــرو مـــانـده بــاز مــی گـــردد               بـــــی نـــصیـب از در عـــــــطای عــــلی

            درد هــــر دردمـــــند بـــــی درمــــان               خـــــوب مـــــی گــــــردد از دوای  عـــــلی

            كــــــــــودكــــان یــــــــتیم می دانــــند               اُلــــفت بــی حــــــد و صـــــفای عـــــلی

            كـــوفه مــــی دانـــد و مـــدیــــنه و چـاه             نالــه هــای عـــــلی ، دعـــــای عـــــلی

            در غــــــم فــــاطـــــمه خـــــدا دانـــــد              شـرح هــــجران و گــریه هــای عــــلی

            راز تـــــــــنهایــــی ولـــــــی الــــلّـــه               تـــــیره شــــب دانـــد و خــدای عــــــلی

            در دل شــب هـــــنوز پـــیــچیـده ســـت               یـا رب و یـــــارب و صـــــدای عـــــــلی

            بـــــشنود گـــــوش هر حـقــــیقت جــوی             هـــر زمان بـــانگ حـق ز نــای عـــــلی

             دل چـ ـو پــــروانــــه پَر كــشد هـر دم              مـست و دیــــوانــــه در هــــــوای عـــــلی

            كــــاش بــــودم مــــقیم خــــاك نــجف                تــــربــــت پــــاك و دلــــربــای عـــــلی

            دســــت خـالــــی نــــمی روم بـــر در               جـــان فـــشانم بــــه خــاك پــــای عـــــلی

            ای خوش آنــــدم كه مـــــی شـود روشـن              ظـلـــمت قــــــبر از ضـــــــیای عـــــلی

            «برگ ســــبزیـست تــحفه درویـش»              شـــعر مــــــن كـــــی بُوَد رَوای عـــــــلی

            جـــــملهء خـــــلق عــــالــــم امـــــكان              قــاصــــر از وصـــــف ماجـــرای عـــــلی

            تـا نَــــفَس مـانــده در تَـــــــــنَت «ناصر»              دم بـــه دم ، دم زن از ثـــــــنای عـــــلی 


 

 

                           


خلیل صارمی نایینی «ناصر»

 


موضوعات مرتبط: برگ سبز، ،
برچسب‌ها: علی علیه السلام, برگ سبز, اثری ازخلیل صارمی نایینی «ناصر», شاعرونویسنده معاصر, ,
[ چهار شنبه 24 فروردين 1391 ] [ 1:0 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]
به نام خدا

فاطمه زهراسلام الله علیها


 منم که عصمت الله، وبه ساق عرش زیورم

 حــــبیبه خـــدا مــــنم ، حــــباب نور داورم

 حســین با حــــسن مرا، دو گوشوار زینتند

علیــــست طوق گــردنم ، محمد است افسرم
«  حسان  »

خدا در زندگی فاطمه علیهاالسلام

 

خداگرایی در سال های کودکی

روزی که حضرت خدیجه از دنیا رفت، زهرا علیهاالسلام پدر را بغل کرد، به دور پدر چرخید و پرسید:«پدرجان! مادرم کجاست؟» این لحظات که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بسیار سخت می گذشت؛ چرا که از سویی همسر گران قدر و وفادارش خدیجه را از دست داده بود و از سویی دیگر، رنج بی مادری دردانه‌اش فاطمه زهرا علیهاالسلام را می دید. در این هنگام، جبرئیل، آن پیک الهی نازل شد و فرمود: «یا رسول اللّه ! سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانه های بهشتی، با آسیه و مریم زندگی می کند». وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام این بشارت را شنید، فرمود: «به درستی که خدا حقیقت اسلام است و از اوست سلام و سلام به سوی اوست». این خداگرایی و خداپرستی فاطمه است که در سال های کودکی و در غم از دست دادن مادر، با سلام بر خدا آرامش را به خویشتن هدیه می کند؛ چون در همه حال رضای او را رضای خود قرار می دهد.

 ازدواج فاطمه با اذن خدا

یکی از آداب پسندیده در اسلام، ازدواج و یکی از آداب پسندیده در ازدواج، مشورت و تبادل افکار پدر با دختر است تا آگاهانه همسر دلخواه خود را برگزیند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله این اصل تربیتی ـ روانی را به دقت رعایت کرد و آن هنگام که علی علیه السلام به خواستگاری بانوی نمونه اسلام آمد، در ازدواج فاطمه علیهاالسلام با امام علی علیه السلام ، به مشورت و تبادل نظر با دخترش فاطمه روی آورد و فرمود: «پسر عمویت علی از تو خواستگاری نموده است. پاسخ تو چیست؟» فاطمه علیهاالسلام به پدر احترام کرده و فرمود: «نظر شما چه می باشد؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدا از آسمان اجازه فرمود». در این هنگام، فاطمه علیهاالسلام در حالی که تبسمی زیبا برلب داشت فرمود: «خشنودم به آن چه خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند».

 معامله با خدا در ازای کودکی با نام حسین علیه السلام

در یکی از روزهای بارداری حضرت زهرا علیهاالسلام ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دخترش اطلاع داد که «جبرئیل از جنین تو اخباری فرودآورده که در کربلا به شهادت می رسد». فاطمه علیهاالسلام در حالی که در هاله‌ای از غم و اندوه قرار گرفته بود، فرمود: «ای پدر! به چنین کودکی نیاز ندارم». بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله ادامه داد: «دخترم! این فرزند تو حسین است و نُه امام معصوم از نسل او پدید می آیند که عامل تداوم و بقای دین خدا هستند». زهرا علیهاالسلام فرمود: «ای رسول خدا! به رضایت خدا راضی شدم». این چنین است که فاطمه، به رضایت خدای خود راضی می شود و حسین علیه السلام پاره جگرش را در راه برقراری و سربلندی و عزت اسلام فدا می کند. او به راحتی درد جانگداز شهادت فرزند را می پذیرد؛ چرا که رضایت و خشنودی خدا در آن نهفته است و هیچ چیز بیش از خشنودی و رضایت خدا برای فاطمه مهم نیست.

 غذای آسمانی برای فاطمه علیهاالسلام

Description: حضرت زهرادر روزگار قحطی و گرسنگی، بیشتر مردم مدینه با مشکلات فراوان زندگی می کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت گرسنه بود و شب و روز برای رفع مشکل نیازمندان تلاش می کرد و گاه سنگ بر شکم مبارک می بست تا درد گرسنگی قابل تحمل باشد. در روزی از روزهای سخت، آن حضرت صلی الله علیه و آله به در خانه فاطمه آمد و فرمود: «آیا چیزی در منزل برای رفع گرسنگی داری؟» زهرا علیهاالسلام فرمود: «نه».رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشت و زهرا علیهاالسلام دست به دعا برداشت. در این وقت، غذایی معطر و پاکیزه از بهشت آورده شد و زهرا علیهاالسلام غذا را دید و فرمود: «سوگند به خدا، پیامبر را بر خود و دیگران مقّدم می دارم». بعد ظرف غذا را برای پیامبر بُرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «این غذا را از کجا آورده ای؟» حضرت پاسخ داد: «فضل و رحمت خداست و به درستی که خدا هرکس را که بخواهد، بدون حساب روزی می دهد».

 یاور علی در اطاعت خدا

پس از ازدواج علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، پیامبراسلام صلی الله علیه و آله به خانه آن ها رفت و ابتدا از علی علیه السلام پرسید: «همسرت را چگونه یافتی؟» امام علی علیه السلام پاسخ داد: «در اطاعت کردن خدا خوب یار و یاوری است». آری، این فاطمه است که به همسریِ اَبرمردی بزرگ درآمده، پای در خانه ولایت نهاده، و بهترین یاور همسرش علی در اطاعت از خدای عزّوجّل است. زن و شوهری که هم پایه یکدیگرند و پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ازدواج آنها می گوید:«اگر علی نبود، کفو و همسری برای فاطمه پیدا نمی شد» و علی علیه السلام هم در موردش می گوید: «هرگاه به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم، تمام غم و غصه هایم برطرف می شد.»

 

 

منبع

http://banooyebehesht.blogfa.com

خلیل صارمی نایینی  «  ناصر  » 


موضوعات مرتبط: بانوي بهشت، ،
برچسب‌ها: بانوی بهشت, فاطمه سلام الله علیها, استاد ناصر, خلیل صارمی نایینی, شاعرونویسنده معاصر, ,
[ چهار شنبه 23 فروردين 1391 ] [ 1:30 قبل از ظهر ] [ khosrow sn ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

***** استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلا مانع میباشد.در غیر این صورت پیگرد قانونی دارد.

آمار وبلاگ:
 


صدایاب <